مامان جونم تولدت ستاره بارون قشنگم ..
مامان جونم عزیز دلم تولدت ستاره بارون.... سلام ماهان گلم...پسر قشنگم نمیدونم از کجا برات بگم ...! 35 هفته و 5 روزم بود.....چهارشنبه شب..تاریخ 3 اردیبهشت....ساعت 4 و 45 دقیقه نیمه شب بود که توی خواب حس کردم کیسه آب پاره شد.بنددلم از هم گسسته شد..بابا رو با اضطراب و وحشت و چشمای از حلقه بیرون زده شده بیدار کردم..آسته آسته رفتم چک کردم و مطمئن شدم کیسه آبه..گریوووووووووون و هق هق کنان اومدم بغل بابایی...سریع شال و کلاه کردیم و بدون برداشتن هیچ وسیله و یا ساک بیمارستان راهیه بیمارستان بهمن شدیم..فقط خدا میدونه من و بابایی تو اون لحظه های زجر آور و کشنده چی کشیدیم تا رسیدیم قسمت اورژانس بیمارستان..گریه های م...
نویسنده :
میثاق
14:19