موسیقی زیبای زندگی

روز فرشته ها مبارک

21 فروردین.........روز فرشته های زمینی......صاحبان واقعی بهشت ...روز مادر....روز همه خوبی ها ...روز سنبل مهربانی ها بر مامان خوب و نازنینم مبارک...تنها چیزی که ازخدا میخوام اینه که سایه پر از مهرش سالیااااااان سال بالا سرمون باشه ..     پسر نازم .عزیز دلکم..امروز به یمن وجود پر برکتت من هم مادر نامیده شدم ..فقط از خدا میخوام که بتونم برات مادری شایسته و با کفایتی باشم و از همه خوبی های دنیا بیشتر از همه پر  انرژی بودن و شاد بودن و خندیدن و مهربونی و محبت کردنو بهت یاد بدم تا مردی باشی ایده آل برای زنان فردای سرزمینم.. خدایا شکرت بخاطر وجود مادر گل نازنینم و فرزند مبارکی  که هدیه ام کردی تا منم  ...
21 فروردين 1394

عیدانه

نوروزنامه سلااااام پسر نازم...امروز آخرین روز از سال 1393 بود...سالی که در دفتر خاطرات قلبم برایم سال آرزوها نامیده شد...سای پر بار...پر ازخوشی.پر از سورپرایز...مملو از اتفاقات خوش غیر منتظره..سالی که عزیز دلم یعنی داداشم توش داماد شد...سالی که خداوند نعمتشو بر من ارزانی کرد و با گشاده دستی توی نازنین فرشته رو به جمع خانواده کوچیکمون هدیه داد...خلاصه جونم برات بگه که سالی که گذشت برام یکی ازبهترییییییییییین سالایی بود که میتونستم داشته باشم.. امروز 28 اسفند ...من و تو 30  هفته و 6 روزه بودیم..246 روز عاشقی کردیم ...246 روز با هم زندگی کردیم ....246 روز با هم خوابیدیم و از وجود هم نفس کشیدیم و زندگی به هم ع...
28 اسفند 1393

ولنتاین از نوع بعبعیش :-)

ولنتاین قرمز برای همسر ناز و مهربونم     25 بهمن 93 به لطف خدا  نهمین ولنتاینی بود که با عزیز دلم  جشن  گرفته شد..البته یه جشن کوچیک خصوصیه دو نفره و نصفی     از صمیم قلبم روز عشق رو به عشقم تبریک میگم و آرزو میکنم هر ساله و هر ساله و صد ساله کنار هم با جادوی عشق زندگی کنیم     خوب دیگه بریم سر وقت عکسایه ولنتاینی قرمز از نوع بعبعیش   کی گفته جای بعبعی عقب وانته هان هان هان !!!؟؟ امسال سالی بود که بعبعیا توی باکس و سبد و جعبه کادو لم دادن و برا خودشون آقایی کردن  ...
26 بهمن 1393

6 ماه همنشینی با فرشته ها

یه نگاه گذرا به تقویم کافی بود تا بهم 6 ماه با هم بودنمون رو یادآوری کنه!   6 ماه از اون روز خجسته و به یاد موندنی که با خط دوم بی بی چک متوجه شدم فرشته ای در من است ..   22 مرداد روزی که دوباره متولد شدم.......و امروز 22 بهمن روزی که تیکر  بارداری   بهم میگه 25 هفته و 5 روز...یعنی پایان 6 ماهگی   با همه سختیاش و ویاراش و بی حالیاش 6 ماه تموم شد.. خدایا شکرت   اینم مروری بر 6 ماه پیش.. درست در یه همچین روزی بود..یادش بدرود .   اولش همسری رو با این صحنه غافلگیر کردم..   بعد از 5 دقیقه ...
22 بهمن 1393

1+1=3 !

اینم کوچولویی های من و بابایی...   میخوام ببینم  شبیه کدوم یکی از ما دو نفر میشی!   یعنی میخوام ببینم چههههههههههه میکنی!!میخوام ژن برتر باشم   مامان جون تمام سعیتو بکن شبیه خودم بشی..همیشه خندوووووووون ..پر از انرژی..شاد.. دوست دارم چشم و ابروتو از خودم بدزدی....لبت و طرز  خندت عینهو خودم   بشه ..بینیت هم شکل عمل شده بینی خودم   این شما و اینم مامانه از خود مچکر       عاقا اصلا فتوکوپی خودم شو مامان قربونت بره   اینم بابایی     ایشالا به ز...
22 بهمن 1393

تولدانه

نه  نه  نه !!!!!! منظورم تولد شما نبود! تا تولد شما هنوز 3 ماه باقی مونده !! و علی رغم اینکه خیلییییی خیلی    دوست دارم روی ماهتو ببینم ولی وقتی یادم می افته این سفر عاشقانه   مادر و  کودکانه بلاخره 3 ماه دیگه تموم میشه و به پایان می رسه دلم  غصش میگیره بدجوری وجودم به وجودت عادت کرده انگاری هنوز آمادگشیو پیدا نکردم که از وجودم کنده بشی ...هر روز صبح با یه سلاااااااااااااااااااااام کشششششششش دار با هم بیدار میشیم شبا هم با یه شب بخیر از طرف منو بابایی روزمون تموم میشه و وارد روز بعد و هفته بعد و ماه بعد میشیم ..بابا روز ش...
22 بهمن 1393

دلتنگ دیدارم...

ببین غمگین   ببین چه غمگین دلتنگ دیدارم..     ببین خوابم نمی آید   بیدارم...   نگفتم تا کنون اما بشنو از من   تو را بیش از همه کسسسسسسس دوست دارم   کودک نازم...دلبندک کوچکم...تو نمیدانی با آمادنت چقد نور خوشی و عشق پاک مادرانه به    دل تاریکم تاباندی.   اگر میدانستی که رویای بودنت و داشتنت را سالهاااااااااااااااای طول و  دراز..سالهایی از   نوع  رویا در سرم  چنان   میپروراندم که گویا همیشه...
5 بهمن 1393

پسر خوشتیپ مامان

این پست به روایت تصویر ....                                           شلوارک زبل خان     و این داستان حالا حالا ها ادامه دارد... ...
16 دی 1393

عکس جیگرم توی سونو آنومالی

سلام عسلم....دو ماه منتظر این روز بودم تا بتونم دوباره ببینمت....آخ که نمیدونی دلتنگی چه حس غریبیه ! خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود و این روزای آخر واقعا برام سخت گذشت تا روزا رو رد کردم و شد 13 دی ماه....یعنی روزی که پیش دکترم وقت داشتم ! من و بابایی رفتیم پیش دکتر محسن معینی که عاشق دکترمم.. وقتی دستگاه سونو رو گزاشت من چشامممممممممم داشت درمی اومد از فرط خوشحالی.. بابایی هم که اولین بار بود که روی ماهت رو می دید! شکر خدا همه چی خوب بود وزن و قدت اندازه بود و همه چی نرمال گزارش شد...   همین اندازه  بهت بگم که بدونی چقدر شیطوووووووووووووووووون بودی! چشمای نازت باز بود ...
15 دی 1393

اولین سفر دو نفر و نصفی ..

17 هفته و 5 روز--------------   طبق معمول عادت همیشگی یه تعطیلات میان هفته که تو تقویم داشته باشیم میزنیم به جاده ..خطه سر سبز شمال ولی خوب به محض ورود شما به دنیای کوچیکه دو نفرمون مسافرت تا یه مدتی تعطیل بود .و میشه گفت این اولین سفر دو نفر و نصفیمون بود   خیلی سعی کردم  تو مسیر   گل پسرم اذیت نشه و سردش نشه ..ولی خوب سفر با سختیای خاص خودش همراه بود اما با این وجود خیلی بهمون خوش گذشت و سفری متفاوت از همیشه رو به همراه شما تجربه کردیم   خودت نتونستی خیلی چیزا رو ببینی عزیزکم .اما دوربین آماده به دست مامان تا اوجایی که ت...
22 آذر 1393