موسیقی زیبای زندگی

اولین بوسه عاشقانه ...

1 6 هفته و 5 روز.......تاریخ 15 آذر ماه 1393..... در یخچال رو باز کردم تا از توش میوه در بیارم..طبق عادتم مثله همیشه دستم نا خوداگاه رفت روی شکمم..یهو دیدم ای وااااااااااااااااااااای چه خبره !!!!!!!شکمم   مرتب چپ و راست میشه...اولش یه کم ترسیدم.. اما زوووووووود به خودم اومدم که این شیطنتای قند عسلمه که داره برا مامانش خودنمایی میکنه .. دوان دوان خودم رسوندم به بابایی..بایه حالتی که توش پر از ترس و هیجان و خوشحالی بود بهش گفتم :دستتو آروم بزار اینجا...ببین چیزی متوجه میشی....؟ دیدم بلافاصله چشای بابایی ازتعجب برق زد .اشک شوق تو چشای نازش حلقه ...
16 آذر 1393

انتظار برای اولین رقص عاشقانه دلبندم

سن بارداری تا به امروز ..16 هفته و 3 روز به یمن وجود پر برکتت هر لحظه خدا رو شکر میکنم و بر دستان نازت که بوی بهشت میده بوسه میزنم دردونه مامان به نظرم یه کم تنبلی..من هنوز هیچ تکون و یا حرکتی رو از طرف شما حس نکردم..هر روز صبح که بیدار میشم صدات میکنم پسررررررررررر !!پاشو چقد میخوابی!تنبلا خان نمیخوای زورتو به مامان نشون بدی! شب هم که میخوام بخوابم کلی منتظر میشم بلکه اظهار وجود کنی و یه مشت و لگدی حوالم کنی!! اما هیچ خبری نیس...فکر کنم رو نما میخوای تا رخ نازتو برامون بنمایی!   و من مشتقانه منتظر اولین حرکتتم.....اولین ضربه ....اولین زور....اولین برخورد......اولین شیطن...
13 آذر 1393

اولین دیدار

اول از هر حرف و سخنی میخوام ورودت رو به دنیا تبریک بگم کوچولوی قشنگم هفته پیش برای اولین بار دیدمت. چشامو از فرطه هیجان بسته نگه داشته بودم.واقعا چشمام توان دیدنه بزرگی و عظمته خدا رو نداشت آهسسسسسسسته وا کردم... یهو انگار وارد یه دنیای دیگه شدم همش سکوت بود و آرامش و قشنگی... یه معجزه      یه زندگی دوباره    نبض آغاز   دیدمت مدام در حال حرکت و جنب و جوش بودی انگاری داشتی بندری می رقصیدی یهد دیدم یهو پای کوچولوتو بردی بالا و کردیش تو دهنت و شروع کردی به مکیدن!!! دیگه نتونستم ادامه بدم چشام پر شد..دوباره چشامو بستم و از ...
21 آبان 1393